English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8385 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I spoke my mind. U آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
My jaw dropped to the floor! <idiom> U از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
double mind U دردل
in ones heart U دردل خود
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
To bottle up ones anger. U خشم خود را دردل نگاهداشتن
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
it filled their hearts with t U ترس زیاد دردل انها انداخت
get hold of yourself U گیرتون آوردم
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
Fortunately I wasnt hurt. U شانس آوردم . طوریم نشد
I got good marks in the exams . U نمرات خوبی درامتحان آوردم
Much as I raked my brain . U هر چقدر به مغزم فشار آوردم
At last I caught ( got) you . U بالاخره گیرت آوردم ( انداختم )
Luchily for me the train was late. U خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. U تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.
I fiddled afew invitation cards. U باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
capella U بزبان
i had him sing U وا داشتم بخوانم
i had a lettr from him U نامهای از او داشتم
utters U بزبان اوردن
latine U بزبان لاتینی
alpha aurigae U عیوق بزبان
inexpressibles U بزبان شوخی
uttered U بزبان اوردن
slang U بزبان عامیانه
gallice U بزبان فرانسه
utter U بزبان اوردن
indispensables U بزبان شوخی
i had twowins and onedefc U من دو برد داشتم و یک باخت
I was saying to myself that. . . U داشتم تو دلم می گفتم که ...
i had a great wish to see him U داشتم که اورا به بینم
I had a letter from my father . U از پدرم کاغذ داشتم
i was busy at the moment U در ان وقت کار داشتم
i was in an awkword p U وضع بدی داشتم
slang U بزبان یا لهجه مخصوص
romanic U متکلم بزبان رومی
doggie U سگ بزبان کودکان سگ کوچک
uvular U وابسته بزبان کوچک
in legal parlance U بزبان یا عباراتی حقوقی
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i kind of liked it U میشود گفت دوست داشتم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
it is like that .i had before U مانند ان است که پیشتر داشتم
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
retranslate U دوباره بزبان نخستین دراوردن
arabist U عالم بزبان و علوم عربی
formulating U بیان داشتن بزبان ریاضی
PO U پبشاب دان بزبان کودکان
formulate U بیان داشتن بزبان ریاضی
vulgarization U تعمیم چیزی بزبان ساده
formulated U بیان داشتن بزبان ریاضی
They were talking in Spanish . U بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
formulates U بیان داشتن بزبان ریاضی
i had many books he had none U من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
As for me , I was going crazy ( mad ) . U مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
i lent him what money i had U هرچه پول داشتم به او وام دادم
I'd like to ask her out. U من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
my latehusband U شوهری که اخیر داشتم مرحوم شوهرم
popularly U از لحاظ توده مردم بزبان ساده
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. U من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
I'd U مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
latinity U شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
nuncupation U افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
I foud myself in opposition to my friends on this question . U در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
transliteration U نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
used U آنچه جدید نیست
constant U آنچه تغییر نمیکند
biased U آنچه اریب دارد
incoming U آنچه از خارج می آید
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
exclusive U آنچه شامل نمیشود
knowledge U آنچه دانسته است
producing U آنچه تولید میکند
protective U آنچه حافظت میکند
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
contiguous U آنچه اثر می گذارد
lightweights U آنچه سنگین نیست
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
constants U آنچه تغییر نمیکند
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
unwanted U آنچه لازم نیست
lightweight U آنچه سنگین نیست
auxiliaries U آنچه کمک میکند
auxiliary U آنچه کمک میکند
authentic U آنچه درست است
immediate U آنچه یکباره اتفاق افتد
thirds U آنچه بعد از دومین می آید
third U آنچه بعد از دومین می آید
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
malfunction U آنچه درست کار نکند
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
malfunction U آنچه کامل کار نکند
characteristically U آنچه مخصوص یا ویژه است
malfunctions U آنچه درست کار نکند
characteristic U آنچه مخصوص یا ویژه است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
round U آنچه در دایره حرکت میکند
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
multifunction U آنچه تابعهای متعددی دارد
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
maskable U آنچه نادیده گرفتنی است
alterable U آنچه قابل تغییر است
extensible U آنچه قابل گسترش است
chargeable U آنچه قابل شارژ است
computable U آنچه قابل محاسبه است
controllable U آنچه قابل کنترل است
preformatted U آنچه فرمت شده باشد
removable U آنچه قابل جابجایی است
audible U آنچه قابل شنیدن است
unedited U آنچه ویرایش نشده است
transportable U آنچه قابل حمل است
variable U آنچه قابل تغییر است
variables U آنچه قابل تغییر است
residual U آنچه در پشت سر باقی می ماند
selectable U آنچه قابل انتخاب باشد
value U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
visible U آنچه قابل دیدن است
approximating U آنچه تقریبا درست است
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
identities U آنچه کسی یا چیزی است
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
roundest U آنچه در دایره حرکت میکند
flexible U آنچه قابل تغییر است
identity U آنچه کسی یا چیزی است
comparable U آنچه قابل مقایسه نیست
availability U آنچه به آسانی بدست آید
significant U آنچه معنای مخصوصی دارد
significantly U آنچه معنای مخصوصی دارد
convertibles U آنچه قابل تبدیل است
convertible U آنچه قابل تبدیل است
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
prior U آنچه قبلاگ رخ داده است
quantifiable U آنچه قابل شمارش است
finished U آنچه کامل شده است
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
durable U آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
requirements U آنچه مورد نیاز است
movable U آنچه قابل حرکت است
clears U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest U آنچه به سادگی فهمیده میشود
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
continual U آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
interchangeable U آنچه قابل تغییر است
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
ambiguous U آنچه دو معنای ممکن دارد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
differential U آنچه اختلاف را نشان میدهد
clearer U آنچه به سادگی فهمیده میشود
efficient U آنچه که خوب کار میکند
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
clear U آنچه به سادگی فهمیده میشود
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
distant U آنچه در محلی قرار دارد
differentials U آنچه اختلاف را نشان میدهد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
undetected U آنچه تشخیص داده نشده است
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
originals U آنچه اول استفاده یا ساخته شود
magnet U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
downloadable U آنچه قابل بار کردن است
addressable U آنچه قابل آدرس دهی است
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
easy to use U آنچه قابل فهم و انجام باشد
erasable U آنچه قابل پاک شدن است
blinded U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
accidental U آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
accessible U آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
logical U آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
desktop U آنچه روی میز انجام میشود
desktop U آنچه در بالا میز قرار دارد
What costs little is little esteemed . <proverb> U آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
Recent search history Forum search
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1after all
1i was rebelling now
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com